خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 04 خرداد 23

به هیچ وجه خوب نیست که انتظاری داشته باشی و به حق هم باشد و برآورده نشود. حال می­خواهد این انتظار برای تماسی باشد و زنگی و SMSی و نامه­ای، یا این که سراغی از تو بگیرد کسی. یا هر چیز دیگری، حتا انتظاری کوچک برای خواندن commentهایی که فکر می­کردی برای یک یادداشت، حتما نوشته می­شود. سخت است که منتظر باشی تا کسی دریابد چه گفته­ای و چه راحت درد را در جام ریخته­ای و سر کشیده­ای، چون شوکران ...

سخت است که این همه نامه بنویسی و مانده باشی حتا برای یک پاسخ. این همه بگویی و نشنوی. سخت است که به نظرت دورانی در زندگی­ات تمام شده است و این تمام شده­گی را اعلان کرده باشی و هیچ کس، هیچ واکنشی نشان ندهد. احساس خوبی نصیبت نمی­شود ...

ترانه­ای گوش می­دهم، می­خواند:

« دست تو، یاس نوازش در سحرگاه بهاری       ای همه آرامش از تو در سرانگشتت چه داری؟»

انتظار زیادی است نوازش این سرانگشت؟  


 نوشته شده توسط مصطفی حکیمی در پنج شنبه 87/8/2 و ساعت 11:41 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 25
مجموع بازدیدها: 203741
جستجو در صفحه

خبر نامه